پارچه درقرن شانزدهم
دو گرایش جدید در قرن ۱۶ پدیدار شدند. نخستین گرایش، که به وسیله جنگ و آزار و اذیت در فلاندر به وجود آمد، به انتشار گسترده آثار هنری و فرشینه فلاندری انجامید. بسیاری از صنعتگران فلاندری در قرن شانزدهم مجبور به پناهندگی شدند. برخی در کنار هم جمع شدند تا زندگی صنعتگران دوره گرد را تجربه کنند، در حالی که سایرین تلاش کردند تا تجارت خود را در خارج از کشور برقرار سازند. بافندگان فلاندری در همه جا به عنوان حامل یک سنت بزرگ مورد استقبال قرار گرفتند. این استادان سیار فروشگاه هایی از انگلستان تا ایتالیا دایر کردند. دومین گرایش جدید در ایتالیا متولد شد و وابستگی رنسانس ایتالیا به هنر نقاشی را منعکس کرد. این گام سرنوشت ساز، که نشان دهنده وابستگی هنر فرشینه به نقاشی بیش از ۴۰۰ سال بود، هنگامی انجام شد که پاپ لئو ایکس به بافنده مشهور پیتر ون آلست (شکوفا شد اواخر 15 – اوایل قرن شانزدهم) از بروکسل سفارش ساختن یک سری از فرشینه ها که نشان دهنده “Acts of the Apostles” از داستان های نوشته شده بین سالهای 1514 تا 1516 توسط رافائل (1483-1583) بود، را داد. برای پرده های دیوار کوب که بیانگر داستانها مورد نظر بودند هیچ امتیازی به دست نیامد، اما فرشینه ها بطور کلی موفقیت بزرگی بودند و کپی های زیادی از روی این مدل ها ساخته شدند.
اشغال آراس توسط فرانسه در اواخر قرن ۱۵ و محاصره متوالی تورنای در اوایل قرن ۱۶ باعث شد که بروکسل به عنوان مرکز پیشرو بافت فرشینه در شهر فلاندر تبدیل شود- موقعیتی که تا قرن ۱۷ حفظ شد. مجموعه ای از حمایت حکومت پاپ و خاندان سلطنتی اسپانیا و اتریش، همراه با دیگر امتیازات اروپایی و مهارت بافندگان بروکسل، که در زمره بهترین بافندگان اروپایی قرار داشتند، منجر به شهرت بین المللی پرده های بروکسل شد.
این صنعت با انحصار تاجران ثروتمند اداره می شد. بافت فرشینه در دوره های بین سال 1510، و وقوع جنگ دهقانان در سال ۱۵۶۸ نشان داد که جهت جلوگیری از کلاهبرداری و جعل باید یکسری از مقررات رعایت شوند. از اینرو تعدادی از آداب و رسوم مشترک که از یکدیگر پیروی می کردند توسعه یافت؛ مهمترین آنها در سال 1528 بود، که طی آن به هر پارچه بافته شده در بروکسل و بارابانت باید مارک شهر را – که یک سپر قرمز مسطح که توسط دو B ایستاده بود- دارا می بودند. همان حکم امپراطوری صادر شده توسط امپراتور چارلز پنجم نیز تولید کنندگان و تجار را ملزم به استفاده از امضا یا مونوگرام استاد بافنده یا کارگاه می کرد.
برنارد ون اورلی (1492 – 1541) سعی کرد آداب و رسوم رئالیسم شمالی اواخر گوتیک و آداب و رسوم آرمان گرایی رنسانس ایتالیا را با پتانسیل هنری فرشینه سازگار کند. آثار قبلی او، مانند The Legend of Our Lady of Le Sablon و The Revelation of St. John (از سال 1520 الی 1530) ، هنوز عناصر ترکیبی را نشان می دهند که آن ها را به هنر فلاندری پیوند می دهد. بعد ها، آثار او تحت تاثیر داستانهای هنرمندان ایتالیایی قرار گرفت که در کارگاه های بروکسل بافته شده بودند، مانند Raphael’s Act of the Apostles و طرح هایی برای داستان Scipio and Fructus Belli، که به وسیله شاگرد رافائل، منشی نقاش و معمار جولیو رومانو اجرا شده بود (1499–1546). ون اورلی اولویت ایتالیایی ها را به یاد بود و احساس آنها نسبت به مدل سازی عمیق و مجسمه سازی با سلیقه ها و سنت های فلاندری برای ژانر ها و جزئیات طبیعت گرایانه در مجموعه هایی چون “نبرد پاویا” ، “داستان ابراهیم” ، “داستان توبیاس” و “شکارچیان امپراتور ماکسیمیلیان اول” (قبل از سال 1528) تطبیق داد. در میان پیروان او در نیمه اول قرن شانزدهم نقاشان فلاندري چون پيتر کوک ون آلست (1502–502) ، یان ورماین (1500-159) و میشل کاکسی (1499-1592) حضور داشتند. نه تنها طراحان داستان های مصور بروکسلی، بلکه بافندگان اوایل قرن پانزدهم به شهرت بین المللی دست یافتند. از مشهور ترین آنها می توان به پیتر ون آلست ، پیتر و ویلم پنیماکر و فرانس (فعال: 1540-90) و جیکوب ژوبلز (فعال: 1580-1605) اشاره کرد.
سایر مراکز محدود ساخت فرشینه در فلاندر قرن شانزدهم شامل آنتروپ ، بروژ ، انجیئن ، اودنارد ، گرامونت ، آلوست ، لیل و تورنای بودند. شاید متمایز ترین نوع فرشینه ای که در این شهرها تولید می شد بافته انجیئن و اودنارد بود. پارچه بافی منقش فرانسه، پس از افول در قرن ۱۵، هنگامی که به نظر می رسید بافندگان عشایر فعال تر از فروشگاه های تثبیت شده هستند، مجددا به اعتبار نهایی خود توسط حمایت غیر معمول سلطنتی، دست یافت. این امر منجر به تاسیس کارخانه های دولتی گوبلن و بووه در قرن هفدهم شد، که نام آن ها اکنون به واژه های خانگی تبدیل شده است. مقدمه این پیشرفت، کارخانه ای بود که توسط فرانسیس اول در سال 1538، نزدیک پاریس در کاخ فونتنبلو تاسیس شد تا برای اقامتگاه سلطنتی خود پرده های منقش تولید کند. این پرده های مصور توسط بافندگان فلاندری تا حد زیادی توسط دو هنرمند ایتالیایی، فرانچسکو پرماتیچیو (۱۵۰۴ – ۷۰)و روسو فیورنتینو (۱۴۹۴ -)، از نقاشان دربار پادشاه، طراحی و تزیین شده بود. این شش پرده، که بر پایه نقاشی های آن ها برای “گالری des Réformes” در کاخ ساخته شده اند، اولین پرده هایی هستند که در آن مجسمه سازی به همراه نقاشی با روشی بسیار توهم آمیز از اثر trompe-l’oeil (“ابله – چشم”) تقلید کرده اند.
کارگاه فونتنبلو، که تنها برای ۱۲ سال فعال بود، سکوی پرشی برای تحولات بعدی در پاریس را فراهم کرد، جایی که در سال 1551 زمان حکومت هنری دوم تاسیس شد و امتیازات خاصی به کارخانه Hôpital de la Trinité داد.
در اوایل قرن ۱۶، بافندگان فرانسوی-فلاندری و کارگاه های کوچک دربار به عرضه پرده بومی ایتالیا ادامه دادند. همچنین جنوا، ورونا، ونیز، میلان، و مانتوا به کار خود در بافت فرشینه ادامه دادند. اولین کارخانه فرشینه بافی ایتالیایی در سال 1536 در شهر فرارا توسط دوک ارکوله دوم از خانه استه در شهر فرارا تاسیس شد.” Arrazeria Medicea ” در سال ۱۵۴۶ در فلورانس توسط دوک مدیسی کوزیمو اول (1519-74) تاسیس شد؛ این کارخانه مهم ترین تولید کننده فرشینه بود که در ایتالیا اوایل قرن ۱۶ میلادی تاسیس شد و تا اوایل قرن ۱۸ به فعالیت خود ادامه داد. این گروه در ابتدا توسط نیکولا کارچر و ژان ون اواسط قرن 15 میلادی در der Roost، که هر دو در کارگاه فرارای دوک ارکوله دوم کار کرده بودند، رهبری می شد.
هنر اصلی منسوجات انگلستان در قرون وسطی گلدوزی بود. فرشینه ها در صورت نیاز، از فلاندر وارد می شدند. اگرچه اشاراتی گاه به گاه بافندگان آراس در انگلستان از قرن سیزدهم میلادی آغاز شده است و تعدادی از فرشینه های بومی از قرن پانزدهم زنده مانده اند ، اما تنها بعد از اواسط قرن شانزدهم بود که انگلیسی ها کارهای بافندگی فرشینه را آغاز کردند. اولین کارگاه های مهم توسط یک ملاک ثروتمند ، ویلیام شلدون (درگذشت ۱۵۷۰) در بارکستون (وارویکشایر) راه اندازی شد.
آن ها در ابتدا پوشش کوسن و آویز های کوچک از سوژه های هرالدیک و تزئینی را تولید می کردند. این مغازه ها بعدها مجموعه ای از فرشینه های توپوگرافیک ایجاد کردند. این پرده ها در سال ۱۵۸۸ از نقشه های امروزی شهرهای مرکزی، مناظری از چشم انداز پرندگان از تپه ها، درخت ها، و شهر ها را با توجه به تقاضای مشتریان آن دوره، رسوم و رسوم معماری و تزیین فلاندری، به نمایش گذاشتند. بسیاری از مردانی که در این فروشگاه ها کار می کردند، فلاندری بودند که از آزار و اذیت های مذهبی اواسط قرن شانزدهم در Lowlands گریخته بودند.
آلمان یکی از نخستین مناطقی بود که بافندگان فلاندری برای رهایی از آزار و اذیت های مذهبی به مناطق دشتی آن پناه آوردند. کارگاه های کوچک آنها در شهر هایی مانند کلن ، هامبورگ ، کسل ، لایپزیگ ، تورگاو ، لونبورگ ، فرانکنتال و اشتوتگارت رونق گرفت. بیشتر آثاری که تولید شده در سبک فلاندری بودند. از سوی دیگر، در سوئیس، جایی که در قرون ۱۴ و پانزدهم پرده های سبک فلاندری بافته شده بود، صنعت فرشینه به جز در اطراف بازل و لوسرن، تقریبا دیگر وجود نداشت.
قرن های هفده و هجده
با توجه به ابتکار هنری چهارم، که برنامه ریزی اقتصاد فرانسه را بر تولید تجملی که در آن زمان مهم بود، بنا نهاد، گام های قاطع در تاسیس یک صنعت فرشینه فرانسوی برداشته شد. در سال ۱۶۰۸، هنری با به رسمیت شناختن کارگاه فرانسوی (با استفاده از روش پیچیدگی-بالا) و سازماندهی جیرارد لورن و دوبوت در موزه لوور، و در عین حال، تشویق مهاجرت بافندگان فلاندری، که از روش پیچیدگی پایین استفاده می کردند، به پاریس توانستند تا با صنایع پررونق بروکسل و آنورس به رقابت بپردازند.
در اواخر قرن ۱۶ و ۱۷ ام، دو بافنده فلاندری با ترتیبات دولتی به فرانسه برده شدند تا در پاریس بافندگی به روش پیچیدگی پایین را دایر سازند: فرانسوا دو لا پلانژ (Franz van den) و مارک دو کومانز (۱۵۶۳ – قبل از ۱۶۵۰). شرایط کاری رضایت بخش برای آنها در سالن های خانوادگی قدیمی گوبلینس در حومه شهر پیدا شد، و بدین ترتیب تاسیس این روش با این نام که از آن زمان تاکنون ادامه دارد، آغاز شد. یکی از اولین تولیدات بلند پروازانه آن ، یک اختراع تمثیلی بود که ستایش کاترین دومیدی سوندر از لفافه (لباس) آرتمیس بود. داستان ها برای این مجموعه بیشتر توسط آنتوان کارون نقاش فرانسوی مانتیست (وفات 1515-1515) طراحی می شد. سبک با ذوق باروک و سرزندگی نقاشی فلاندری پیتر پل روبنس (۱۵۷۷ – ۱۶۴۰) و سیمون ووت (1690-1390) زندگی جدیدی را به طراحی های فرانسوی در اوایل قرن هفدهم به همراه داشت.
د لا پلانژ در سال ۱۶۲۷ درگذشت و پسرش که با خانواده کمانز شکست خورد و به محله فوبورگ سن-جرماین-دس پرز نقل مکان کرد و کمانز را در گوبلینس ترک کرد. رقابت تلخ شد، ولی هر دو به تولید مقدار قابل توجهی، و همچنین کیفیت خوب ادامه دادند، تا اینکه در سال ۱۶۶۲ به وسیله کارخانه سلطنتی جایگزین شدند، که تولیدات گوبلینس را در محل خریداری می کرد.
گوبلینس به طور رسمی در سال 1667 با دریافت عنوان تولید Royale des Meubles de la Couronne (“کارخانه سلطنتی مبلمان تاج”) رسماً تاسیس شد. در ابتدا کلیه قشر های صنعتگر پادشاه (بافندگان فرشینه ، کابینت سازان، طلا فروشان و نقره و …) بود که برای اقامتگاه های سلطنتی, به خصوص کاخ ورسای, اثاثیه تولید می کردند. وزیر دارایی لویی چهاردهم، ژان باتیست کولبر (1619-83), همیشه به فرصت های سودآور کمک می کرد، وی نه تنها کارکنان ماهر را از مغازه های د لا پلانژ و کامان استخدام می کرد، بلکه از شرکت های قدیمی لوور هم استفاده می کرد که این باعث بکارگیری هم زمان دوکهای پیچیدگی-بالا و پیچیدگی پایین شد. اولین کارگردان این هنر، نقاش گوبلینسی شارل لوبرن (1619-90) بود که کارهای فرشینه سلطنتی کوتاه مدت را که در سال 1658 توسط جد کلبرت ، نیکلاس فوکت (1980-1715) تاسیس شده بود، در کاخ خود در واوکس لو در نزدیکی پاریس مستقر بود را مرتب و ثبت کرد. لوبرن انرژی زیادی برای وضع جدید خود به کار برد و با استعداد مخصوص خود تجلیلی ویژه از لویی چهاردهم به دست آورد. یکی از مهم ترین مجموعه های او شامل: عناصر, فصل ها, کودکان باغبان, داستان اسکندر, و بالاتر از همه, زندگی لویی چهاردهم و اقامتگاه های سلطنتی (اغلب این مجموعه ها در اختیار National Mobilier پاریس هستند) می باشد.
وقتی لو برن درگذشت، نقاش پییر مینیار (۱۶۱۲ – ۹۵) به ریاست رسید. تخلیه خزانه پادشاهی، باعث تعطیلی گوبلینس در سال ۱۶۹۴ شد. این کارخانه مجددا در سال ۱۶۹۹ هنگامی که یک روح سبک تر به وسیله اختراعات تزیینی، به ویژه گروتسک های کلود آدران سوم (۱۶۵۸ – ۱۷۳۴)، باز شد؛ او برای گوبلینس مجموعه های The Grotesque Months و The Portières of the Gods طراحی کرد. لویی پانزدهم (۱۷۱۰ – ۷۴)، در دوران خود، در مجموعه شکار ها توسط نقاش روکوکویی، ژان باپتیست اودری (۱۶۸۶ – ۱۷۵۵) ستوده شد. اودری از سال ۱۷۳۳ تا زمان مرگش در سال ۱۷۵۵، هنگامی که جانشین فرانسوا بوشه (۱۷۰۳ – ۷۰)، هنرمند برجسته قرن ۱۸ شد، مدیر گوبلینس بود. بوشه و چارلز-آنتوان کویپل (۱۶۹۴ – ۱۷۵۲)، نقاش روکوکویی بسیاری از فرشینه های معروف محیط پیرامون (النتورس) را طراحی کردند، که در آن موضوع اصلی، به عنوان یک نقاشی در مرز با یک قاب شبیه سازی شده از چوب زرق و برق دار ارائه می شود و تحت تاثیر وسایل زینتی پیرامون آن قرار گرفته است. عشق های خدایان بوشه نیز وابسته به محیط اطراف بودند و از موفقیت و محبوبیت زیادی به ویژه در میان اشراف انگلیسی برخوردار بودند. داستان دون کیشوت توسط کویپل طراحی شده است و بین سالهای 1714 تا 1794 نه بار بافته شده بود.
پیچیدگی و زیبایی طرح های براق اودری، مشکلات جدیدی را برای بافندگان ایجاد کرد. در واقع برای آن ها لازم بود که با یک رنگ قرقره بافندگی کنند، و به این منظور صدها رنگ جدید برای هر دو پشم و ابریشم تکمیل شد تا حدود ۱۰۰۰۰ رنگ در دسترس باشد جهت انتقال عملی به طور نامریی، در حالی که بهترین بافت های عملی مورد استفاده قرار گرفتند.
گوبلینس موفق شده بود که از انقلاب فرانسه جان سالم به در ببرد. ناپلئون به عنوان امپراطور، مانند لویی چهاردهم، آرزوی یک هنر پرشکوه را در سر داشت و مجموعه ای از فرشینه ها (۱۸۰۹ – ۱۵) که به سلطنتش اختصاص داشت، را سفارش داد. نقاشی های نقاشان فلاندری فرانسوی مانند ژاک لویی داوید (۱۷۴۸ -۱۸۲۵)، کارل ورنه (۱۷۵۸–۱۸۳۶) و آن لویی گیرودت (۱۸۶۷ – ۱۸۲۴) در اواخر قرن ۱۸ و اوایل سده ۱۹ به صورت فرشینه بافته شد.
یکی دیگر از کارخانجات بزرگ دولتی که در شهر بووه، سال ۱۶۶۴ تاسیس شد، با مدیریت لوئیز هینارت به مدت ۲۰ سال و فیلیپ بیگل به مدت ۲۷ سال دیگر به فعالیت خود ادامه داد. به همان روش گوبلینس نیز اجرا می شد. با این حال بووه، یک شرکت خصوصی با حمایت شاهانه بود که قصد داشت فرشینه ها و پرده هایی برای اشراف و شهر نشینان ثروتمند تولید کند، در حالی که تولیدات گوبلینس تنها برای شاه بود.
دو نوع از این صفحات تزئینی، به ویژه در بووه، در اواخر قرن هفدهم ساخته شد، ترکیب معماری و گروتسک. اولی، مانند مجموعه تفنگداران دریایی (۱۶۹۰)، معمولا یک معماری فانتزی پیچیده را نشان می دهد که یادآور مجموعه سبک باروک است. در مورد دوم، نقش توری معماری مجموعه ای از پانل ها را تعریف می کند، که ترکیبی از گل، شال، گلدان، آلات موسیقی، putti(فرشته های کودک برهنه) ، ماسک ها و بازیگران کمدی، مانند The Rope Dancer and the Dromedary (c. ۱۶۸۹) .
اودری و بوشه هر دو برای کارخانه بووه طراحی می کردند. “افسانه های لافونتن” ، به قلم اودری، در زمره محبوب ترین های قرن ۱۸ بود. در سال ۱۷۳۶، بوشه صحنه های نمایشی ایتالیا را برای “جشن دهکده” طراحی کرد و بعدا در مجموعه دوم مجموعه دوم چینی “تخیل های چینی” را به کار برد. او همچنین صحنه های متنوعی از مزارع و دشت را با غلبه بر اصلیت موضوع، طراحی کرد. کارخانه بووه به خاطر پارچه های منقش در اثاث یا لوازم داخلی و پرده هایی برای صفحه نمایش مشهور شد. اینها معمولا طراحی های گلدار بودند و در قرن نوزدهم به خصوص در پارچه های ابریشمی به صورت شیک بطور ظریفی بافته شده بودند. در اواخر قرن، هر چند استاندارد های فنی حفظ می شدند، اما زوال هنری به وجود آمد.
کارخانه هایی که در نزدیکی کارخانه های قدیمی تولید فرشینه آوبوسون و فلتین بودند، و برای یک قرن و نیم به تعهدات خصوصی خود عمل کرده بودند، مجاز به استفاده از مارک آوبوسون سلطنتی به عنوان ۱۶۶۵ شدند. از یک صنعت کوچک، که بافندگان در آن به طور مستقل فرشینه های ارزان برای مشتریان طبقه متوسط تولید می کردند، سازندگان فرشینه به زودی به تولید پرده، آویز، پارچه های اثاث یا لوازم داخلی و فرش را در آوبوسون گسترش دادند. موثرترین فرشینه ها عبارتند از چینی گرایی، یا خیالات ژانر در چین، موضوعی محبوب در هنر رو کوکو. آن هایی که توسط ژان پیرلمان (۱۸۰۸-۱۷۲۸) طراحی شده اند، به طور خاص مشهور هستند. درشت و نسبتا دلگیر، سرسبز، یا “فرشینه های باغ”، که نخستین پرده های بووه بودند، در مقادیر زیادی ساخته شدند. تابلو های معماری آوبوسون از کارخانه های گوبلینس و بووه، اغلب با اضافه کردن عناصر پیچیده تر و حیوانات، و یا به تصویر کشیدن یک آویز دیوار گلدار با نقاشی یا دسته ای از اشیا تزیینی و تاج های گل، تقلید می کردند. این کارخانه به ویژه در تولید فرش با نقوش تزیینی هندسی و یا طراحی های گلدار موفق بود.
تاثیر عمده بر صنعت بروکسل در قرن هفدهم، از نقاش آنورس، پیتر پل روبنس بود که معروف ترین مجموعه او، پیروزی آیین قربانی مقدس (۱۶۲۷ – ۱۶۲۷) بود. تقلیدها و اقتباس از سبک او لژیون بود. ستون های سنگین و استادانه اغلب جایگزین مرزهای دو طرف شده بودند. در مقیاس کوچک تر می توان به نسخه های فرشینه ای از نقاشی های ژانر توسط دیوید تنیرز جوان (۱۶۱۰-۹۰۹) ، که در آن مرز اغلب قاب تصویر واقعی را شبیه سازی می کند، اشاره کرد.
اولین کارخانه فرشینه بافی در آلمان در سال ۱۶۰۴ در مونیخ، توسط دوک ماکسیمیلیان باویر، تاسیس شد. طراحان و بافندگان همگی فلاندری بودند. اگرچه این کارخانه پس از تنها ۱۱ سال فعالیت بسته شد، کیفیت کار آن بسیار برجسته و عالی بود. در پی از دست دادن آزادی مذهبی در فرانسه، هنگامی که فرمان نانت در سال ۱۶۸۵ میلادی لغو شد، بسیاری از بافندگان فرانسوی به خصوص از کارخانه آوبوسون به دنبال پناه بردن از آزار و اذیت، مانند بافندگان فلاندری در قرن ۱۶، به آلمان مهاجرت کردند. این کارگاه در سال ۱۶۸۶ توسط برگزیده بزرگ فردریک ویلهلم دوم (۱۶۲۰ – ۸۸) در برلین به کار گرفته شد و بسیاری از این بافندگان آواره و مهاجر را استخدام کرد. این کارگاه به طور عمده برای کاخ هایی که توسط پسر امیر برگزیده بزرگ، پادشاه فردریک اول پروس (۱۶۵۷ – ۱۷۱۳) ساخته شده، تاسیس شده بود و پس از مرگ وی کارخانه بسته شد.
طراحان و بافندگان فرانسوی به تولید تعداد زیادی فرشینه در قرن ۱۸ ادامه دادند. تولید فرشینه عمدتا در مونیخ، برلین، وورتسبورگ، درسدن، شواباخ و ارلانژن متمرکز بود.
در اسکاندیناوی، پرده ها برای خاندان سلطنتی دانمارک و سوئد در کپنهاگ و استکهلم بافته شده بود. بافندگان و طراحان غالبا فرانسوی و فلاندری بودند. نروژ و سوئد به تولید فرشینه های ملی ادامه دادند. از ۱۳۰۰ پرده ثبت شده نروژی در حدود ۱،۲۵۰ فرشینه از جوامع کوچک روستایی سرچشمه گرفته اند. این فرشینه ها معمولا بافت درشت داشته، از لحاظ سبک طرح بندی شده و شماتیک بودند، همچنین رنگ های جسورانه ای داشتند.
جیمز اول در ۱۶۱۹ کارخانه بافت فرشینه به نام موغلک (Mortlake) در نزدیکی لندن تاسیس کرد. این گروه متشکل از ۵۰ فلاندری بود. فیلیپ دو ماخت، که یکی از اعضای خانواده قرن شانزدهم و هفدهم بافندگان فرش هلند بود، از کارخانه دو پلانژ در پاریس آورده شد، جایی که وی در آن استاد نساجی بود، و در موغلک در همان موقعیت، به فعالیت خود ادامه داد. این کارخانه فلاندری سلطنتی تحت حمایت پادشاهان استوارت جیمز اول و چارلز اول رونق یافت. بسیاری از پرده های اولیه تولید شده در موغلک پس از آویزان شدن در بروکسل، مدل و طرحی برای بافت شدند. روبنس طرح ها را تامین کرد و در سال ۱۶۲۳ به چارلز اول پیشنهاد کرد که هفت جلد داستان Acts of the Apostles از رافائل را خریداری کند. مجموعه جدیدی از این داستان ها در موغلک بافته شده است و در موزه ملی Mobilier در پاریس نگهداری می شود. لبه ها و حاشیه های دوباره طراحی شده به نقاش مشهور فلاندری در دربار انگلستان، سر آنتونی وان دیک (1641-1599) نسبت داده شدند. اگرچه این کارخانه از سختگیری های پوریتان دوره مشترک المنافع انگلستان جان سالم به در برده بود، اما در زمان چارلز دوم اوضاع بدتر شد و در سال ۱۷۰۳ فعالیت آن به پایان رسید.
فرانسیس پوینتز (درگذشت ۱۶۸۵) و برادرانش در سوهو، جایی که تعدادی از بافندگان کارخانه سلطنتی به کار گرفته شده بودند، سبک متمایزی را بر پایه لاکو ورک (lacquerwork) چینی و هندی تولید کردند.
کاردینال فرانچسکو بازبرینی برادرزاده پاپ اوربانوس هشتم، در ۱۶۳۳ یک کارخانه فرشینه را در رم تاسیس کرد. گرچه این امر از حمایت پاپ برخوردار بود، اما تنها تا پایان سال 1679 فعالیت داشت. کلمنت سیزدهم کوشش کرد که یکی دیگر از کارگاه های فرشینه های رومی را در ۱۷۱۰ تاسیس کند، که وی نیز شکست خورد. در قرن ۱۸ چندی دیگر کارخانه های کوچک در تورین و ناپل وجود داشتند. بافندگان عمدتا با تعطیل شدن کارخانه مدیسی (Arrazeria Medicea) در فلورانس بیکار ماندند.
در قرون ۱۵ و ۱۶، فرشینه های فرانسوی و فلانشی به مقدار زیادی وارد می شدند، و بافندگان فلاندری به منظور تعمیر و نگهداری از آن ها به اسپانیا دعوت شدند. برای مدت کوتاهی در قرن هفدهم کارخانه ای توسط فیلیپ چهارم (۱۶۰۵ تا ۶۵) در Pastrana نزدیک مادرید تاسیس شد. دیری نگذشت که فیلیپ پنجم (1746-1646) Real F20brica de Tapices y Alfombras de Santa Barbara (کارخانه سلطنتی فرشینه ها و فرشهای سنت باربارا) را در سال 1720 در مادرید تأسیس کرد ، اما ، این پرده های مهم در اسپانیا تولید می شدند. در ابتدا، بافندگان و مدیران فلاندری بودند. نخستین پرده ها که در سانتا باربارا ساخته شد، از داستان های افرادی چون دیوید تنیرز جوان (1610-909) و فیلیپس وومرمن (681-1616) یا بر اساس نقاشی های معروف هنرمندانی ایتالیایی مانند رافائل و گیدو رنی (۱۶۴۲ – ۱۶۴۲) بافته شدند. وقتی نقاش نظریه نئوکلاسیک، آنتون رافائل منگس (۱۷۲۸ – ۷۹) مدیر شد، این کارخانه به درخشان ترین دوره تولیدی خود رسید. نقاش اسپانیایی فرانسیسکو بایو (1995-1734) و داماد نقاش وی فرانسیسکو دو گویا (1846-1746) مأمور ساخت داستان ها شدند. از ۱۷۷۷ تا ۱۷۹۰ گویا ۴۳ روایت برای فرشینه ها (“Los tapices”) که زندگی روزمره اسپانیایی را به نمایش می گذاشت، به چاپ رساند. مدل های نقاشی شده برای این کار در زمره زیبا ترین آثار سبک روکوکویی نقاش اسپانیایی “گویا” می باشد.
فرانسوی ها این کارخانه را در سال ۱۸۰۸ میلادی ویران کردند، اما تا سال ۱۸۳۵ به فعالیت خود ادامه داد. فرشینه هایی که در طول این دوره تولید شدند، تا حد زیادی نسخه هایی از آثار بافته شده در قرن ۱۸ بودند.
یک کارخانه فرشینه که بافندگان آن از گوبلینس آمده بودند، در سن پترزبورگ در سال ۱۷۱۶ توسط تزار پیتر بزرگ (۱۷۲۵ تا ۱۷۲۵) تاسیس شد. گرچه فرشینه ها تا سال ۱۸۵۹ تولید می شدند، اما تولید اغلب با دشواری هایی مواجه بود. مهم ترین طراحی های آن ها مجموعه ای از گروتسک (چیزهای عجیب و غریب) (۱۷۳۳ – ۳۸) و مجموعه ای از پرتره ها بود ، که نمونه هایی از کاترین کبیر قابل توجه ترین آنهاست.
قرن های نوزده و بیست
اکثر فرشینه های قرن ۱۹ از نقاشی و یا پرده هایی که در قرن های قبلی بافته شده بودند، نسخه سازی کرده اند. نفوذ انقلاب صنعتی غیرقابل اجتناب بود، البته نه تنها در ابزار ها، مواد، و رنگ ها، بلکه در بازار طبقه متوسط جدید و خواسته های آن. فرشینه ساخت ماشین، با وجود موفقیتی در بافندگی مکانیکی، تهدیدی برای ادامه حیات صنایع دستی شد.
ضرورت تجدید حیات و پاک سازی هنر پارچه بافی، اولین بار توسط هنرمندان مرتبط با جنبش هنر و صنایع دستی در اواخر قرن ۱۹ میلادی به رسمیت شناخته شد. آنها با محکوم کردن از دست دادن خلاقیت فردی، آرمانهای صنایع دستی قرون وسطای را برای مقابله با تاثیرات صنعتی شدن، در هنر های تزیینی یا کاربردی احیا کردند. رهبر و مهم ترین شخصیت این جنبش هنرمند مشهور ویلیام موریس (۱۸۳۴ – ۱۸۳۴) بود که یک کارخانه فرشینه را در کلیسای مرتن واقع در ناحیه ساری در نزدیکی لندن تاسیس کرد. در حدود ۱۵ سال بود که او و همکارانش نه تنها برای بافندگی، بلکه برای تزئینات تصویری دیوار و شیشه های رنگی برای پنجره ، طراحی می کردند. از این رو، آن ها به خوبی از لحاظ حرفه ای آماده بودند تا فرشینه هایی را طراحی کنند. موریس و نقاش و تصویرگر والتر کرین (۱۸۴۵ – ۱۹۱۵) طرح های داستانی را تهیه کردند، اما بیشتر پرده ها و دیوارکوب ها از نقاشی سر ادوارد برن – جونز (۱۸۳۳ – ۱۸۳۳) نسخه برداری می شد. جالب تر از همه پرده های کلیسای مرتون، طرح های فرشینه بودند که در دهه ۱۸۸۰ توسط هنرمند و معمار آرتور هیگیت مک کوردو (۱۸۵۱ – ۱۹۴۲) ساخته شد، که در سال ۱۸۸۲ انجمن صنفی را تاسیس کرد، اولین گروه بسیاری از هنرمندان-صنعتگران-طراحان برای پیروی از آموزه های ویلیام موریس. این سنت، که از احیای قالی در میانه قرن ۲۰ ام تحت تاثیر قرار گرفته از هنر فرانسه در اسکاتلند ادامه دارد. قدیمی ترین و جاه طلبانه ترین پرده نقاشی که در قرن بیستم توسط هنرمند بریتانیایی، گراهام ساترلند (۱۹۰۳ – ۸۰) طرح عظیم Christ in Glory در سال 1962 برای کلیسای جامع کاونتری طراحی شده بود، در فلنتین فرانسه، بافته شد. این بزرگ ترین قالی است که تا کنون در آنجا ساخته شده است (۷۸ فوت ۱ اینچ با ۳۸ فوت ۱ اینچ، ۲۳.۸ تا ۱۱.۶ متر).
در اروپا در اواخر قرن ۱۹، یک تجدید حیات بر پایه سنت های عامیانه وجود داشت. این گرایش اندکی پس از سال ۱۸۹۰ در نروژ مشهود بود، هنگامی که تلاش های ویژه ای صورت گرفت تا یک هنر ملیله مدرن بر روی بافت های بومی قرون وسطایی بنا شود. این رهبران گرهارد مونته (۱۸۴۹ – ۱۹۲۹)، یک نقاش معروف، و فریدا هانسن (۱۸۵۵ – ۱۹۳۱)، یک بافنده که روش هنرمندان روستایی در نروژ را مطالعه کرده و یک بافت فردی، سبک و باز را پرورش دادند. اندکی بعد تحولات در اسکاندیناوی در سوئد و فنلاند رخ داد. مارتا ماس فیه تش تروم (۱۸۷۳ – ۱۹۴۱) به بهترین هنرمند بافت فرشینه در سوئد تبدیل شد، و آتلیه او به خلق آثار عالی ادامه داد. در فنلاند یک هنر آزاد تر و رنگارنگ تر، با دقت بالا، توسط بسیاری تمرین شده است؛ از جمله مشهورترین آن ها مارتا تایپاله ، لیلا کارتتونم، و دورا یونگ است. در نروژ و به میزان کمتری در دانمارک نیز کارهای مشابهی صورت گرفت. کلیسا در کشورهای اسکاندیناوی به طور غیر معمول پذیرای این هنر بوده است. بافندگی سنتی مردمی نیز پس از جنگ جهانی اول، از جمله در چکسلواکی و مجارستان، پشت سر هم بودند. لهستان به ویژه طراحی های اولیه ای را تولید کرد که در یک تکنیک کاملا آزاد اجرا شد. به دنبال سنت of، طراحی و بافندگی بومی قرن بیستم، بافندگانی چون Abakanowicz و Wojciech Sadley از مواد غیر متعارف نظیر جوت، سیسال، موی اسب، و رافیا برای طراحی فرشینه های انتزاعی که بر طبیعت ماده، برانگیختن حس لامسه، انعطاف پذیری و یا برجستگی سطحی تاکید دارند، استفاده کردند.
آلمان، به تقلید از اسکاندیناوی نیز شروع به احیای قالی بافی در حدود قرن بیستم کرد. در ایالت شلسویگ- هولشتاین یک صنعت فرشینه بافی کوچک از ۱۸۹۶ تا ۱۹۰۳ در شربربک تاسیس شد و به دنبال آن شرکتهای مشابه در نزدیکی کیل و ملفورف نیز تاسیس شد. با این حال مهم ترین توسعه در مدرسه طراحی بائوهاوس که در دهه ۱۹۲۰ و اوایل دهه ۱۹۳۰ ایجاد شد، رخ داد. در ترکیب، عمیقاً در این تئوری ریشه دار شده اند که باید فناوری کاردستی را در کار و در بیان ماهیت مواد مورد استفاده نشان داد ، خصوصاً با استفاده از الیاف سنگین به عنوان عناصر بافت قوی. آنی آلبرز، همسر نقاش و مربی باوهاوس، جوزف البرز، استاد اصلی این نوع قالیچه شد. او نیز مانند اغلب بافندگان فرشینه مدرن، برای صنعت نساجی طراحی کرده است. پس از جنگ جهانی دوم، بافت آثار فرشینه در مونیخ و نورنبرگ آغاز شد و بافندگان در سراسر آلمان و در وین کار می کردند. در میان آلمان ها، برخلاف فرانسوی ها، شیشه های رنگ آمیزی شده به جای پرده، شور و اشتیاق بیشتری را به عنوان یک هنر احیا شده در دوره پس از جنگ جهانی دوم تولید کردند. تعدادی از طراحان منفرد بر روی کار خود در ایالات متحده و کانادا کار می کردند، که در آن اکثر فرشینه ها در مقیاس بزرگ همچنان از اروپا وارد می شدند. احیای صنایع دستی بومی آمریکای لاتین، علاقه به گلدوزی در مکزیک و پاناما را برانگیخت. مراکز آمریکای جنوبی در برزیل، شیلی و کلمبیا پیشرفت کردند.
طراحی فرشینه مدرن در طول قسمت اعظم قرن نوزدهم در فرانسه توسط اداره دانشگاهی کارخانه های دولتی به تعویق افتاد، اگرچه هنرمندان پیشرو در اواخر دهه ۱۸۸۰ تحت تاثیر جنبش هنر و صنایع انگلستان قرار گرفتند. نقاشان پل گوگن (۱۸۴۸ – ۱۹۰۳) و امیل برنارد (۱۸۶۸ – ۱۹۴۱) در میان کسانی بودند که علاقه به بافندگی فرشینه داشتند، هر چند که آن ها در واقع به عنوان بافنده فرشینه داستانی، مانند کاری که آریستتو مااولو (۱۸۶۱ – ۱۹۴۴) انجام می داد، عمل نمی کردند. پس از جنگ جهانی اول دیری نگذشت که فرانسه قرن بیستم را به عنوان احیای هنر آغاز کرد و رهبری آن را به دست گرفت. بسیاری از هنرمندان بزرگ مدرن مکتب پاریس – پابلو پیکاسو (۱۹۷۳-۱۹۸۱) ، ژرژ براک (۱۸۸۲-۱۹۸۲) ، هنری ماتیس (۱۸۶۹-۱۹۵۴) ، فرناند لجر (۱۸۸۱-۱۹۵۵) ، ژرژ روو (۱۸۷۱-۱۹۵۸) ) ، و جوآن میرو (۱۸۹۳-۱۹۹۳) ، در میان دیگران – اجازه یافتند در سال ۱۹۳۲ آثار خود را دوباره تکثیر کنند. این تولیدات دوباره که با وفاداری زیادی همراه بود، زیر نظر ماری کوتتولی، یک خبره پاریسی و دارانده ذوق و سلایق استثنایی، انجام شد. کارخانه آوبوسون که برای این بافندگی مهم انتخاب شده بود، بار دیگر به مرکزی بزرگ برای تولید فرشینه تبدیل شد. با این حال، تبدیل مستقیم نقاشی به قالیچه، حوزه کمی برای بافنده باقی می گذارد، و این گرایشی بود که به طور همزمان توسط ژان لورچات (۱۹۶۲-۱۸۹۲) صورت گرفت و می توان گفت که آغاز تولید فرشینه سبک رنسانس قرن بیست و یکم بود. اگر چه او شروع به بررسی این روش در سال ۱۹۱۶ کرد، اما هنر لوچارت تا دهه ۱۹۳۰ قطعی نشد، زمانی که هنر تحت تاثیر پرده های گوتیک بود، خصوصا پرده مکاشفه یوحنای رسول قرن چهاردهم، و در همکاری با فرانسوا تابارد، استاد هنرمند در آوبوسون، او اصولی را طراحی کرد که یک بار بار دیگر یک هنر مشترک میان نقاش و بافنده را ایجاد کرد. فرشینه ها که صرفاً یک نقاشی تقلیدی بودند، یکبار دیگر از بافت درشت تر و رنگ های پررنگ تر اما محدود تر استفاده می کردند که مشخصه های پرده های قرون وسطایی را داشتند.
در سال 1947 ، لورچات انجمن مهم Des Peintures-Cartonniers de Tapisserie (انجمن نقاشان فرشینه داستانی) را تأسیس کرد. در این سازمان طراحان مهم فرشینه فرانسه مانند مارك سن سانز و ژان پیكارت لو دوكس كه از شاگردان اصلی لوركات بودند فعالیت داشتند. لورچات به وسیله دوم رابرت، یک راهب فرقه بندیکتیان به دلیل فرشینه هایی که تا حد زیادی از مباحث تخیل شاعرانه و از نسخه های خطی فارسی و قرون وسطایی اروپا الهام گرفته شده بود، قدردانی کرد. دیگر طراحان اصلی آثار نمایشی فرانسوی مارسل گرومایر (۱۸۹۲ – ۱۹۷۱) و هنری ماتیس و لو کوربوزیه (۱۸۸۷ – ۱۹۶۵) معمار بودند.
در دهه ۱۹۵۰ طرح های فرشینه به شدت انتزاعی شدند. در میان برجسته ترین قطعات، نمونه هایی که توسط مجسمه ساز و چاپخانه هنری-ژرژ آدام (۱۹۰۴ – ۶۷) طراحی شده بودند، به چشم میخورد. با استفاده از رنگ های سیاه و سفید، فرشینه های های او انتزاعی تونالیستی هستند که آثار او را به یک طرح حکاکی تبدیل می کنند. ژان آرپ، مجسمه ساز (۱۸۸۷ – ۱۹۶۶) و ویکتور وازارلی نقاش دیگر طراحان انتزاعی فرشینه های پس از جنگ هستند.
پس از جنگ جهانی دوم، بلژیک، که تحت تاثیر فعالیت بافندگان فرانسوی در دهه ۱۹۳۰ قرار داشت، صنعت فرش خود را احیا کرد. در سال ۱۹۴۵، این جنبش توسط نقاشان نمایشی لوئیس دلتور ، ادموند دوبرون فوت و راجر ساموئل که طراحان برجسته ملیله های بلژیکی بودند، در تورنه سازماندهی شد. این کار در سال ۱۹۴۷ در تورنه در کارگاه فرشینه جمعی، مرکز نوسازی د رنو لا تاپیسری ، که تا سال ۱۹۵۱ فعال بود ، دنبال شد. کارگاه های کوچک در بلژیک، به ویژه در شهرهای تورنای ، بروکسل و مالین ، به فعالیت و شکوفایی خود ادامه دادند.
لینک قسمت اول
پایان